روضه | خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی / حاج سید رضا نریمانی

🔊 بخش دوم روضه | خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی / حاج سید رضا نریمانی | دریافت | متن



📋 خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی!

سبک_روضه / بخش اول صوت

روضهحضرتزهرا (س)

با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی!
رشیده‌ی علی از چه چنین هلال شدی؟!

دوباره دست به پهلو گرفته‌ای زهرا
چرا مقابل من رو گرفته‌ای زهرا؟!

بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟
دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی

شده بریده چرا ناله‌ات؟! هراسانم
من از لباس پر از لاله‌ات هراسانم

قسم به حرمت چشمِ تَرَت، بیا و بمان
قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان

تمام روز و شب از درد سینه گریانی
نماز نیمه شبت را نشسته می‌خوانی

میان سجده، مرا باز جان به لب کردی
چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟!

نگاه کن به دلِ مضطر حسین و حسن
بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن

شبِ سیاهِ مرا جِلوه‌ت سَر نکند
به زخم‌های تنت مرحمی اثر نکند

شکسته‌اند به داغت دل صبورم را
شکسته‌اند شبیه پَرَت، غرورم را

منی که پشت سر خود زره نمی‌پوشم
به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم

خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد
به پیش دیده‌ی مردش زنی کتک نخورد

*شاعر: #محمدجوادشیرازی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

📋 بهترین لحظه و بدترین لحظه‌ی امیرالمومنین

متن_روضه / بخش دوم صوت

روضهحضرتزهرا (س)

روضه_اسارت

با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدا نیاره اون لحظه‌ای که مردی باشه و جلو چشماش زنش و بخوان نامحرما بزنند…
مردای مردان دارن هرکسی خاطره‌ای تعریف می‌کنه، هرکسی از لحظه‌ی خوشِ زندگیش داره میگه؛ امیرالمومنینم از لحظه‌ی خوشِ زندگیش تعریف کرد:« اون لحظه‌ای که پیغمبر دست زهرا رو گذاشت توو دستم. صدا زد علی جان! این امانته دستت، خیلی حواست بهش باشه…

بدترین لحظه‌ی عمر مردای مدینه همه بیان شد، تا رسید به علی شروع کرد به گریه کردن. لحظه‌ی سخت زندگی علی اون لحظه‌ای هست که دستش و بستن. همچین که فرمود دستای علی رو بستن، دستای علی رو چجوری بستن؟!
نه این که دستای علی رو از جلو بستند، اگه دستای علی رو از جلو می‌بستن می‌تونست یه کاری بکنه ولی دستای علی رو از پشت سر بستن تا دیگه نتونه جلوی ضربات اون نامرد و بگیره…

امام سجادم فرمود:« دستای ما رو، دستای عمه‌م زینب و، دستای این زن و بچه رو مثل جدم علی بستن…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ