روضه | هر چند کهنه پیراهنی داشتی چه شد / حاج سید رضا نریمانی

🔊 بخش سوم روضه | هر چند کهنه پیراهنی داشتی چه شد / حاج سید رضا نریمانی | دریافت | متن



📋 وصیت حضرت زهرا به بی‌بی زینب (س)

متن_روضه /بخش اول صوت

روضهحضرتزهرا (س)

روضهامامحسین (ع)

با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگه بخوان یه نفر و بی‌آبرو کنند برهنه‌ش می‌کنند، اونایی هم که رفتند توو گودال دیگه بیرون نیومدند. هرکی یه نیزه برمیداشت می‌رفت توو گودال، همین جور می‌زدند بیرون می‌کشیدند جای دیگری می‌زدند…

بی‌بی رو صدا زد:« زینبم! عزیز دلم، جون مادر؛ من دستام رمق نداره اون بقچه رو میاری برام مادر؟!

  • جون مادر؛ چشم.
    بقچه رو آورد، گذاشت مقابل مادر. مادرم میشه درش و باز کنی؟! من دستام می‌بینی که بالا نمیاد…

آخه نمیدونم چه جوری مادرم و زدند، مادر ما دیگه سرشم تکون نمی‌خورد، چه برسه به دستاش!
به اسماء می‌گفت:« سرم و این طرفی کن»؛ به حسنش می‌گفت:« دستم و بیار بالا»…

بقچه رو باز کرد آروم آروم، دل توو دل زینب نیست؛ چه خبره؟! مادر می‌خواد چی کار کنه؟!
آروم آروم با همون دلشوره‌ش در بقچه رو باز کرد، دید یه سری کفن داخل بقچه‌ست.

  • مادرم میشه یکی یکی اینا رو به من بدی؟!
    -چشم مادر.
    اولی رو که برداشت؛ مادرم! این مال خودمه.
  • مادر این حرفا چیه می‌زنی؟!
  • نه دیگه، نشد! دیگه روزای آخرمه.
  • مادر! می‌خوای ما رو تنها بزاری؟!

گفت: مادر باید یاد بگیری از الان، چه جوری باید کفن ببندی.
یه روزی میاد توو خرابه…
دوم کفن آورد جلو مادر؛ اینم مال بابات علیه. گذاشت کنار، دید یه کفن دیگه مونده. هی برمیداشت آورد جلو مادر، اینم مال حسنه.

  • مادر! یعنی دیگه چیزی نمونده؟! مادر! پس داداش حسینم چی؟!
  • گفت: برای اون یه پیراهن گذاشتم، خودم براش بافتم، خودم براش دوختم…

پیراهن و آورد داد به زینبش؛ زینبم! این پیراهن پیشت باشه. یه روزی میرسه حسینت این پیراهن و طلب می‌کنه؛ وقتی اون روز رسید اولا سلام من و به حسینم برسون من اون روز نیستم. دوماً این پیراهن و بهش بده خودت تنش کن جای من.
مادر از طرف من یکی دوتا بوسه هم زیر گلوی حسینم بزن.

  • چرا؟! مادر چه خبره؟! چرا به من نمیگی چی شده؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 هر چند کهنه پیرهنی داشتی چه شد

سبک_روضه /بخش دوم صوت

روضهامامحسین (ع)

با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هر چند کهنه، پیراهنی داشتی؛ چه شد؟
گر بود پیراهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟

ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟
آخر تو “کهنه‌ پیراهنی” داشتی؛ چه شد؟

جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گَشت
در زیرِ آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟

ای دور از دیار که تا دِیر می‌روی!
آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟

خود را چه خوب خرج خدا کردی! ای کریم!
سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟

*شاعر: #جوادهاشمیتربت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 با یا رب یا رب کشتی مادر رو

سبک_روضه/ بخش سوم صوت

روضهامامحسین (ع)

با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با یارب! یارب! کُشتی مادر و
با مادر! مادر! کشتی خواهر و
با بی‌رحمی زد تیرِ آخر و، حسین جانم!

آه ای مادر!
من بمیرم! دیگه جا نیست، شده نیزه‌ در نیزه
من بمیرم! می‌کِشی آه! با فرود هر نیزه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ