روضه l زیارت آمده این بار سروی که خرامان نیست / حاج مهدی رسولی – حاج سید رضا نریمانی
🔊 بخش دوم روضه l زیارت آمده این بار سروی که خرامان نیست / حاج مهدی رسولی - حاج سید رضا نریمانی | دریافت
📋 بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من
سبک_روضه/ بخش اول صوت
روضهحضرتزهرا (س)
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من
گشته است معدنی ز جراحات این بدن
دیگر کسی به خانه من سر نمیزند
ای مرگ لا اقل تو به من یک سری بزن
از من نمانده به جز استخوان و پوست
گم گشته است پیکر من بینِ پیراهن
تعظیم من به پیش علی شد همیشگی
دیگر مرا نیاز نباشد به خم شدن
آتش به جان خسته و پُر درد میزند
این گریههای مخفی و بیهقهق حسن
لرزه نشانده بَر بدنم وقت احتضار
آینده پُر از غم این طفل بیکفن
*شاعر: #محمدحسینرحیمیان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 نامحرما دارن نگام میکنند حسن
متن_روضه/ بخش دوم صوت
سبک_روضه
روضهحضرتزهرا (س)
روضهامامحسین (ع)
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچهها رو جمع کرد؛ به زینبش گفت:« زینبم! عزیز دلم؛ بچهها رو همه رو بگو، حسن، حسین؛ همه بیان.
- چی کار داری مادر؟!
- بگو همهشون بیان کار دارم.
سجاده رو پهن کرد، سر سجاده نشست مادرِ ما. - حسن جان! کمکم میکنی دستام و بیارم بالا
آروم آروم حسن زیر بغلای مادر و گرفت؛ اصلا کار امام حسن این چند روزه همین بود دیگه، کمک مادر میکرد. عصای مادرشه
توو کوچه هم همچین که مادر زمین خورد، صدا زد:« حسنم! زیر بغلام و بگیر میخوام بلند شم.
-چرا؟! - نامحرما دارن نگام میکنند حسن…
یه وقت میره یه جایی کسی نبینتش، آخه مادر بهش گفته:« حسن! کسی نباید بفهمه». میری یه جایی زینب نبینه، آروم گریه میکنه علی نشنوه…
از اون روزی که پیغمبر خبر شهادت حسینش و بهش داد، دیگه کارش فقط گریه بود؛ هی میگفت:« ای حسینم، ایشالله یکم بهت میدن»…
همه دغدغهش حسینشه، وقتی هم داشت میرفت سفارش کرد به امیرالمومنین؛ آقا جان! این بچه خیلی تشنهش میشه. اصلا وقتی هم که ابی عبدالله رو بیبی حامله شد همینجور بود. پیغمبر اومد دید داره گریه میکنه؛ دخترم چی شده؟!
- گفت بیتابی میکنه نمیدونم، هی میگه «انا العطشان» هرچیم آب میخورم فایده نداره. از اون موقع تشنهش بود.
علی جان! حواست به پسرم باشه شبا از خواب میپره تشنهش میشه…
خسته بود آقا
تازه روی مرکبش، نشسته بود آقا
میزدن سنگ سرش، شکسته بود آقا
خسته بود آقا
تنهایِ تنها بود، تنهایِ تنها رفت
آرومِ جونِ من، زیرِ دست و پا رفت
هرکی از راه اومد، سرنیزه خرجش کرد
پیشِ همه زینب، از خولی خواهش کرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ